English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2843 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
goldbrick U جنس بی ارزشی که بجای جنس بهاداری فروخته میشود
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
seconded U که هنوز استفاده میشود و دوباره فروخته میشود
second U که هنوز استفاده میشود و دوباره فروخته میشود
seconds U که هنوز استفاده میشود و دوباره فروخته میشود
seconding U که هنوز استفاده میشود و دوباره فروخته میشود
fast moving stock U کالایی که به سرعت فروخته میشود
loss leader U کالایی که با ضرر فروخته میشود
assessed value U ارزشی که به منظور خاص برای یکی از اقلام دارایی معین میشود
bundled software U نرم افزاری که همراه با قیمت کامپیوتر فروخته میشود
turnover U تعداد دفعاتی درسال که موجودی انبار یک بنگاه فروخته میشود
bundling U بستهای که حاوی کامپیوتر و نرم افزار و تجهیزات جانبی آن است که با قیمت مخصوص فروخته میشود
bundles U بستهای که حاوی کامپیوتر و نرم افزار و تجهیزات جانبی آن است که با قیمت مخصوص فروخته میشود
bundle U بستهای که حاوی کامپیوتر و نرم افزار و تجهیزات جانبی آن است که با قیمت مخصوص فروخته میشود
he could p for an englishman U بجای یک نفرانگلیسی قلمداد میشود
tea is sold by the kilogramme U چایی را کیلویی می فروشند چایی به کیلو فروخته میشود
unbundled U اموزش و..... که مستقل از سخت افزارکامپیوتر توسط سازنده سخت افزاری فروخته میشود دسته نشده
spot pass U پاسی که بجای فرستادن به بازیگر به نقطه معینی فرستاده میشود
spot bowler U بازیگری که بجای نشانه گیری به میلههای بولینگ بجای معینی روی مسیرهدفگیری میکند
brunches U غذایی که هم بجای ناشتا و هم بجای ناهارصرف شود
brunch U غذایی که هم بجای ناشتا و هم بجای ناهارصرف شود
run duration U 1-کد برنامهای که کامپایل شده است و به صورتی است که مستقیماگ توسط کامپیوتر قابل اجرا است .2-برنامه مفسر تجاری که به همراه برنامه کاربردی زبان سطح بالا فروخته میشود که امکان اجرای آنرا فراهم میکند
univalent U یک ارزشی
two valued U دو ارزشی
single valued U تک ارزشی
trivalent U سه ارزشی
ad velorem U ارزشی
worth a cent <idiom> U با هر ارزشی
value judgements U قضاوت ارزشی
multivalued U چند ارزشی
monobasic acid U اسید یک ارزشی
quadrivalent U چهار ارزشی
value judgement U قضاوت ارزشی
value trace U اثر ارزشی
value judgment U داوری ارزشی
it is of little worth U چندان ارزشی ندارد
foreign value system U نظام ارزشی بیگانه
on the block <idiom> U فروخته شده
it was sold at 0 year's p U بهره برابردرامدسالیانه اش فروخته شد
under the counter <idiom> U مخفیانه فروخته شدن
sold U فروخته شده بفروش رفته
over the counter U خارج از بورس فروخته شده
outside [stock exchange] <adj.> U خارج از بورس [فروخته شده ]
over-the-counter <adj.> U خارج از بورس [فروخته شده ]
off-market <adj.> U خارج از بورس [فروخته شده ]
average U میانگین ناشی از محاسبه چندین عامل که ارزشی بیشتر از سایرین دارد
averages U میانگین ناشی از محاسبه چندین عامل که ارزشی بیشتر از سایرین دارد
averaging U میانگین ناشی از محاسبه چندین عامل که ارزشی بیشتر از سایرین دارد
averaged U میانگین ناشی از محاسبه چندین عامل که ارزشی بیشتر از سایرین دارد
top U روش نوشتن برنامه ها که کل سیستم به بلاکها یا کارهای ساده تقسیم میشود. دو واحد بلاک نوشته میشود وپیش از پردازش آزمایش میشود با بعدی
avoirdupois U اشیاء و اجناسی که با توزین فروخته میشوند
ex. dividend سهمی که پس از پرداخت سود آن فروخته شده
price as natural ice U یخ ساختگی بهمان بهای یخ طبیعی فروخته میشد
thirds U شرکتی که سرویس میدهد به سیستمی فروخته شده از یک شخص
third U شرکتی که سرویس میدهد به سیستمی فروخته شده از یک شخص
subject to being unsold U فروخته نشده باشد درصورت موجود بودن کالا
caveat venditor U یعنی فروشنده مسئول معایب کالای فروخته شده میباشد
sectors U دیسکی که محلهای شروع شیار آن توسط سوراخهایی یا علامتهای فیزیکی دیگر روی دیسک نشان داده میشود و وقتی که دیسک ساخته میشود تنظیم میشود
sector U دیسکی که محلهای شروع شیار آن توسط سوراخهایی یا علامتهای فیزیکی دیگر روی دیسک نشان داده میشود و وقتی که دیسک ساخته میشود تنظیم میشود
universal U آنچه از همه جا اعمال میشود یا در هر جایی استفاده میشود یا برای چندین کار استفاده میشود
foreign excess U تجهیزات نظامی که از مصرف داخلی اضافه تر بوده و به خارج ارسال یا فروخته می شوند
normative economics U اقتصاد اخلاقی اقتصاد رفاه که در ان قضاوت ارزشی صورت میگیرد
stoppage in transitu U حق استرداد جنس فروخته شده برای بایع حق امتناع ازتسلیم مال التجاره در حال حمل
per pro U بجای
in his stead U بجای او
in lieu of U بجای
in payment of U بجای
in the room of U بجای
in return for U بجای
vice- U بجای
in exchange for U بجای
vices U بجای
instead of U بجای
lieu U بجای
vises U بجای
vice U بجای
Instead of you U بجای تو
for U بجای از طرف
he succeeded his father U بجای پدرنشست
stead U بجای بعوض
quid pro quo U بجای عوض
instead U بجای اینکه
instead of <conj.> U بجای [بعوض]
elsewhere U بجای دیگر
to pass for U قلمدادشدن بجای
in somebody's place U بجای کسی
in place of U بجای درعوض
quid pro quos U بجای عوض
instead of celebrating U بجای جشن
echoing U هر حرفی که به ترمینال برسد برگردانده میشود و صحت آن بررسی مجدد میشود
echo U هر حرفی که به ترمینال برسد برگردانده میشود و صحت آن بررسی مجدد میشود
echoes U هر حرفی که به ترمینال برسد برگردانده میشود و صحت آن بررسی مجدد میشود
echoed U هر حرفی که به ترمینال برسد برگردانده میشود و صحت آن بررسی مجدد میشود
form U ابتدای فایل که ذخیره میشود و همزمان با متن چاپ میشود
perfoliate U درباب برگی گفته میشود که ساقه اش فاهرا ازتوی ان رد میشود
forms U ابتدای فایل که ذخیره میشود و همزمان با متن چاپ میشود
formed U ابتدای فایل که ذخیره میشود و همزمان با متن چاپ میشود
averaging U متوسط زمانی لازم از وقتی که تقاضا فرستاده میشود و داده برگردانده میشود
averages U متوسط زمانی لازم از وقتی که تقاضا فرستاده میشود و داده برگردانده میشود
traces U نقاط قط ع انتخابی که برنامه اجرا درآنجا توقف میشود و ثبات بررسی میشود
traced U نقاط قط ع انتخابی که برنامه اجرا درآنجا توقف میشود و ثبات بررسی میشود
trace U نقاط قط ع انتخابی که برنامه اجرا درآنجا توقف میشود و ثبات بررسی میشود
average U متوسط زمانی لازم از وقتی که تقاضا فرستاده میشود و داده برگردانده میشود
averaged U متوسط زمانی لازم از وقتی که تقاضا فرستاده میشود و داده برگردانده میشود
loads U برنامه کاپیوتری که در حا فظه اصلی باز میشود و سپس به صورت خودکار اجرا میشود
load U برنامه کاپیوتری که در حا فظه اصلی باز میشود و سپس به صورت خودکار اجرا میشود
softer U دیسکی که سکتورها با آدرس شرح داده میشود و کد شروع هنگام فرمت روی آن نوشته میشود
soft U دیسکی که سکتورها با آدرس شرح داده میشود و کد شروع هنگام فرمت روی آن نوشته میشود
softest U دیسکی که سکتورها با آدرس شرح داده میشود و کد شروع هنگام فرمت روی آن نوشته میشود
dummy U متغیری که مط ابق با اصول زبان تنظیم میشود. ولی در زمان اجرای برنامه جایگزین میشود
dummies U متغیری که مط ابق با اصول زبان تنظیم میشود. ولی در زمان اجرای برنامه جایگزین میشود
back to your seats U برگردید بجای خود
impersonify U بجای شخص گرفتن
O.K. U اصط لاحی که بجای
on your marks U فرمان بجای خود
take your mirks U فرمان بجای خود
hardwired connection U می بجای ورودی و سوکت
instead of the other way around U بجای برعکس این
instead of vice versa U بجای برعکس این
were i in his skin U اگر بجای او بودم
instead of the reverse U بجای وارونه این
suffix notation U عملیات ریاضی که به صورت منط ق نوشته میشود و نشانه پس از عددی که عمل روی آن انجام میشود می آید
town fog U نوعی مه یخ مانند که دردرجه حرارت خیلی پایین تولید میشود و معمولا درشهرهای پر جمعیت دیده میشود
throughput U نرخ تولید ماشین یا سیستم که به عنوان کل اطلاعات مفید که در یک زمان پردازش میشود اندازه گیری میشود
mastered U و وقتی کامپیوتر روشن میشود بار میشود.
masters U و وقتی کامپیوتر روشن میشود بار میشود.
master U و وقتی کامپیوتر روشن میشود بار میشود.
oem U Equipment Original شرکت یا سازمانی که کامپیوترها وتجهیزات دستگاه جانبی را به منظور استفاده از انها درمحصولات و تجهیزاتی که بعدا" به مشتریان فروخته خواهد شد خریداری می نمایدسازنده تجهیزات اصلی anufacturer
workgroup U خصوصیتی که به بستههای نرم افزاری استاندارد اضافه میشود که باعث کارایی بهتر آن در گروه کاربران شبکه میشود
faxed U کارت آداپتور که وارد یک حفره بزرگ میشود و باعث میشود کامپیوتر داده فکس را ارسال و دریافت کند
faxes U کارت آداپتور که وارد یک حفره بزرگ میشود و باعث میشود کامپیوتر داده فکس را ارسال و دریافت کند
fax U کارت آداپتور که وارد یک حفره بزرگ میشود و باعث میشود کامپیوتر داده فکس را ارسال و دریافت کند
faxing U کارت آداپتور که وارد یک حفره بزرگ میشود و باعث میشود کامپیوتر داده فکس را ارسال و دریافت کند
instead of working U بجای اینکه او کار بکند
instead of doing U بجای اینکه انجام بدهند
If I were in your place. . . U اگر بجای شما بودم …
ghost-writer U کسیکه بجای دیگران چیزمینویسد
ghost-writers U کسیکه بجای دیگران چیزمینویسد
foist U چیزی را بجای دیگری جا زدن
phraseography U نشان گذاری بجای عبارت
ghost writer U کسیکه بجای دیگران چیزمینویسد
I wI'll sign for him . U من بجای اوامضاء خواهم کرد
to pass for U پذیرفته یا شناخته شدن بجای
push pass U پاس با فشارچوب بجای ضربه
horned scully U مانع افقی زیرابی که برای سوراخ کردن بدنه کشتیهاکار گذاشته میشود و معمولابا بتون و تیراهن ساخته میشود
i wish you would go U بجای ماضی استمراری در موردتمنی یا ارزو
ampersand U کاراکتر & است که بجای and بکار می رود
wicks U چیزی که بجای فتیله بکار رود
recuperation U عمل برگرداندن لوله بجای خود
Ferdowsi left a good name behind. U نام نیکی از فردوسی بجای مانده
conscription of weath U گرفتن پول و مال بجای سرباز
wick U چیزی که بجای فتیله بکار رود
eat the ball U اسیر شدن با توپ بجای پرتاب
rational dress U نیم شلواری که زن بجای دامن بپوشد
enallage U بکاربردن صیغهای بجای صیغه دیگر
to take the fall for somebody U مسئولیت خطایی را بجای کسی پذیرفتن
to touch ground U بجای ثابت یابموضوع اصلی رسیدن
things have come to a pretty pass U کار بجای باریک رسیده است
autos U کلمه رمز و نام کاربر که پس از تمام شدن صفحه وقتی توسط یک سیستم از راه دور تقاضا میشود ارسال میشود
standard U نامهای که بدون تغییر به متن اصلی فرستاده میشود ولی سپس با درج نام و آدرس افراد مختلف مشخص میشود
standards U نامهای که بدون تغییر به متن اصلی فرستاده میشود ولی سپس با درج نام و آدرس افراد مختلف مشخص میشود
auto U کلمه رمز و نام کاربر که پس از تمام شدن صفحه وقتی توسط یک سیستم از راه دور تقاضا میشود ارسال میشود
quantum valebat U در مواقعی که جنسی بدون تعیین قیمت دقیق فروخته و شرط شود که قیمت بر مبنای قاعده فوق بعدا" پرداخت شود
commodity money U پولی که در تهاتر بجای کالابه کار رود
put the ball on the floor U به زمین انداختن توپ کریکت بجای بل گرفتن
whipping boy U بچه تازیانه خور بجای شاهزاده در مدرسه
ventriloquists U کسیکه بجای عروسک یاجانوری تکلم کند
ventriloquist U کسیکه بجای عروسک یاجانوری تکلم کند
pinspotter U وسیله گذاشتن میلههای بولینگ بجای خود
pinsetter U وسیله گذاشتن میلههای بولینگ بجای خود
grillage U شبکهای از تیرهای سنگین که بجای پی ساختمان قرارمیدهند
persepolis U شهر باستانی که بعداشهر استخر بجای ان ساخته شد
overstand U بیش از حد ماندن قایق در یک مسیر بجای چرخاندن
He left a great name behid him . U نام خوبی از خود بجای گذاشت ( پس از مرگ )
to make one's mark U مشهور شدن نشان بجای امضا گذاشتن
ants U : پیشوندیست بمعنی >ضد< و >مخالف < و>درعوض < و >بجای < وغیره
ant U : پیشوندیست بمعنی >ضد< و >مخالف < و>درعوض < و >بجای < وغیره
cheated U تکمیل چرخش روی زمین بجای هوا
succedaneum U دوایی که بجای دوای دیگر تجویز شود
cheats U تکمیل چرخش روی زمین بجای هوا
oafs U بچهای که پریان بجای بچه حقیقی بگذارند
oaf U بچهای که پریان بجای بچه حقیقی بگذارند
ventriloquistic U کسیکه بجای عروسک یاجانوری تکلم کند
cheat U تکمیل چرخش روی زمین بجای هوا
ack U علامتی در ارتباطات و بی سیم و تلفن که بجای حرف A بکارمیرود
mutual terms U شرایطی که بموجب ان دو تن بجای اینکه پول بدهند کارمیکند
rickshaw U کالسکه چینی که بجای اسب انسان انرا میبرد
scratch pads U یک حافظه کوچک و سریع که بجای ثبات ها بکار می رود
ricksha U کالسکه چینی که بجای اسب انسان انرا میبرد
scratch pad U یک حافظه کوچک و سریع که بجای ثبات ها بکار می رود
rickshaws U کالسکه چینی که بجای اسب انسان انرا میبرد
order arms U فرمان بجای خود در حال مسلح بودن با تفنگ
phototransistor U نیمه هادی حالت جامد که باجذب نور حفره هایی در ان ایجاد میشود و این جریان توسط عمل ترانزیستور تاچندین برابر تشدید میشود
self- U قطعه RAM پوییا با مدار تو کار برای تولید سیگنالهای تنظیم کننده که باعث برگرداندن داده میشود وقتی که برق قط ع میشود با استفاده از باتری پشتیبان
kinnikinnic U برگ وپوست برخی گیاهان که هندیهای امریکایی بجای تنباکوبکارمیبرند
Molotov cocktail U بطری محتوی مواد منفجره که بجای نارنجک بکار میرود
hydroplaning U نوعی قایق موتوری برای حرکت روی اب بجای شکافتن اب
wampun U خر مهرهای که هندیهای امریکای شمالی بجای زر وزیور بکار می برند
interior label U بجای اینکه برچسب خارجی یا فیزیکی روی محفظه باشد
the piping time U زمان صلح که بجای موزیک جنگی نی وسازهای دیگرمی نوازند
manrope U طناب کنار نردبان که بجای نرده یا دستگیره بکار میرود
mince pies U نوعی دسرغذا که بجای میوه دران گوشت قرار دارد
Recent search history Forum search
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
2دلیل قرار دادن no1 بجای number 1
2دلیل قرار دادن no1 بجای number 1
1popsicle
1construed
1The outright abolition of the death penalty.
2میشود جواب دهید برای په جواب flower bed را پیدا نکردیم
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com